بار گرانی بر زمین مانده است

ساخت وبلاگ
من آن شعر را دوست دارم. تو دوستش نداشتی.انگشتر مشکی گنده را توی دستم کرده ام. خانه م حالا پر از گل های رنگارنگ است. انگشتر گنده ی مشکی اشرافی است. اشرافی نیست اما. از جمعه بازار پروانه خریده ام آن را. هفت هشت ماه پیش. قبل از آنکه صمیمی ترین دوستم برود وین. اشرافی نیست. ارزان خریده م آن را.آن زمان ها را یادت هست که بیشتر می نوشتم؟ آن موقع ها که بیشتر می نوشتم. حالا فقط کار می کنم. زیاد کار می کنم . چیزی نمی گویم.من اما آن شعر را دوست دارم. آن زمان که توی آن ماشین سفید گنده و در راه رشت گذاشتمش و صدا از توی ضبط ماشین زد بیرون : من رو از این غم جاودانه آزاد کن. بعد به مرگ آن دختر مو مشکی فکر کردم و از گوشه ی چشمم اشکی آمد : قربانت بروم. شعر نبود. صدای واقعی بود.انگشتر مشکی را کرده م توی دستم و به انگشتان کشیده م موقع تایپ کردن کلمات خیره می شوم. پشت مرز من بمان عزیزم. من این شعر را دوست دارم. بار گرانی بر زمین مانده است...ادامه مطلب
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 45 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 21:21

شکاف های قلبت را می بینم و از تو مراقبت خواهم کرد. نا امنی هایت را به خاطر می سپارم و ضماد مهربانی را رویشان خواهم گذاشت. می بخشمت و دست هایم را برای بو کردن و شکوفه دادن گل های نسترن کاشته شده در حیاط خانه، خواهم بخشید.

بار گرانی بر زمین مانده است...
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 22 دی 1401 ساعت: 21:27

زندگی مثل یک پازل است؟ بیست و هفت ساله ام. کارم را دوست دارم. برای خانه ام میز ناهار خوری خریده ام و قهوه ساز. فکر می کنم که مقطع، همان است که باید باشد. بیست و هفت ساله ام. از سال بی بهار به باب دلمی، از باب دلمی به جهان مفسد مردم را، از جهان فاسد مردم را به دوستت داشتم و از دوستت داشتم به قشنگ من رسیده ام. زندگی یک پازل است؟مقطع چه بود؟ اصلا مقطع مگر معنا می آورد؟ بعضی وقت ها احساس می کنم اگر مقطع مقطع زندگی نکرده بودم حالا دیگر پی ثبات و اصلم نمی گشتم. یا شاید اگر این پازل تکرار نمیشد. من فهمیده ام رمز پیروزی تاب آوری است عزیزم. آن جا که داری به فعل داشتن فکر می کنی به فعل دارم فکر کن. آن جا تاب بیاور، آن جا سفت بچسب. ول نکن. صبر کن. آن جاست که پیروز می شوی، قشنگ من!زندگی یک پازل است. از آن کافی شاپ روی کوه به جلفا و از جلفا به دشت هویج، و از دشت هویج به پارکی پشت آیس پک فروشی و از پارک به رشت و از رشت به تهران. و زندگی یک پازل است عروسک تاب آور من. بار گرانی بر زمین مانده است...ادامه مطلب
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 89 تاريخ : يکشنبه 2 مرداد 1401 ساعت: 19:47

دوری. تو شیرینی. اجتناب مثل باتلاقی است که مرا درون رفتن گیر می اندازد. اما تو شیرینی. بی اعتبار کردن. موهایم به رنگ برگ های پاییز است. آفتاب نیست. ویتامین دی. بوی گل می خورد توی صورتم، بوی سفال. گاز می دهم به سمت پل حافظ. همه رفته اند، همه رفته اند، همه می روند. من برگشته ام. تو شیرینی. زره مشکی که توی آن پوست سفیدم خالی خالی معلوم است. خانم اتاق بنفش. در بعضی چیزها خیلی عجولم، در چیزهای دیگر زیادی آرام. مرا رقیق کن. شدت من برای هر چیزی زیاد است. خلاقیتی که پشت بروز ندادن می میرد. و نا امیدی ابدی. شیرین، تو شیرینی. از تصور خیال هایم برای نوشتن گریز مانده است. همه می روند، همه می روند. همه می روند. عمری در تصمیم گیری. خلا، تو شیرینی. گریزگاه ملال. می خواستم آفتاب باشم. بار گرانی بر زمین مانده است...ادامه مطلب
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 83 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:30

من فکر می کنم
هرگز نبوده قلب من
این گونه گرم و سرخ

احساس می کنم
در بدترین دقایق این شام مرگ زای
چندین هزار چشمه خورشید
در دلم
می جوشد از یقین

احساس می کنم
در هر کنار و گوشه این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین

احساس می کنم
در هر رگم
به تپش قلب من
کنون
بیدار باش قافله ئی می زند جرس.

بار گرانی بر زمین مانده است...
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:30

مدتی است که اینجا کم تر نوشته ام. اما زندگی ام از همیشه شلوغ تر و جدید تر است. کمی شخصی اش کرده ام، پرده ها را کشیده ام و خواسته ام که در هر جنبه ای بهتر شوم. توی اتاق با خودم روبه رو شوم، با روابطم، با سبک زندگی ام، با تمرکز بر روی تجربه کردن های اصیل. روی خودم کار کنم و بزرگسالی را نه با تغییر های ظاهری، بلکه با درک کردن و چشیدن گام به گامی پیوندش دهم. هوای نم نم تهران امروز مرا در خانه نگه داشت، موهایم را در تلاشی بیهوده صاف کرده ام، لاک های قرمزم را زده ام، شمع هایم را روشن کرده ام  و دارم آخرین ایمیل را هم می فرستم برود، و خانم هایده در پس زمینه میخواند: وقتی میای صدای پات، از همه جاده ها میاد، انگار نه از یک شهر دور، که از همه دنیا میاد.در آستانه ی یک مهاجرت صغری هستم، توی همین مرزها، با تعادلی که سعی می کنم توی بخش های مختلف زندگی ام پیاده اش کنم. تعادلی که از تلاش بیشتر باید بیاید، اما چه باک؟ خب بیشترش می کنیم! همین طوری اش هم زندگی سخت است کوچولو. اسم این فصل نمی دانم چیست کوچولو! اسمش را باید چه بگذارم؟ سال بعد از بازگشت خوب است؟ یا مثلا حد فاصل مهاجرت های کبری و صغری؟ یا لاک قرمز و تجربه های اصیل؟کوچولوی عزیزم! راستش ماه ها بود که به تو هم فکر نکرده بودم، چه برسد که حتی بخواهم برایت بنویسم. بیشتر به بچه های واقعی فکر کرده بودم. به آن ها که روی زمینند. به آن ها که تنهایند و کمکی ندارند. خیلی هایشان حتی هم زبانند. حتی به بچه ی درون خودم هم بیشتر فکر کرده ام. به چالش کشیده امش. این روزها بیشتر بهش یادآوری می کنم که دوستش دارم. کم تر از کلمات مخرب در گفت و گوهای درونی ام استفاده می کنم، حتی با یادآوری سختی هایی که عمری پیرزن درون به رویش تحمیل کرده بود.خلاصه که ه بار گرانی بر زمین مانده است...ادامه مطلب
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:30

رفته بودم فروشگاه بوتس. گفتم رنگ صورتی بدهید. می خواهم پایین موهایم را صورتی کنم. دختره گفت رنگش دایمی است. می خواهی هنوز هم؟ تازه باید دکلره هم بکنی. رنگ موهایت را باید ببری، با یک چیز قوی. خیلی قوی. بار گرانی بر زمین مانده است...ادامه مطلب
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 92 تاريخ : چهارشنبه 19 شهريور 1399 ساعت: 22:36

کاش فشفشه ای سوزاننده بشوم در شب تاریک، شیرین. از دل صخره ها چونان تنها گیاه، رشد کنم و بیایم بیرون. بروم کمک فرهاد تا ته کوه را بکند و برسد به تو. آهن را بلد باشم صیقل دهم، آدم ها را خوب کنم، دسامبر را بکنم بهار. کاش من برای این دنیا کاری بکنم. می دانم برای این دنیا جوابی نیست. اما من خودم را برای این دنیا می خواهم، برای همراهی. برای همراهی این غم. در این غم. یعنی دنیا هم مرا برای خودش خواهد خواست؟

بار گرانی بر زمین مانده است...
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 19 شهريور 1399 ساعت: 22:36

لای خواندن زیر نویس های عربی با دیالوگی تونسی، حرص خوردن برای عربی خواندن از ناف خلقت و تکلم دو خطی ام یک قطعه آمد توی ذهنم.نون نوشته بود آن قطعه را در ساعات آخر رو به فرودگاه توی گوشش گذاشته بود. هوا بار گرانی بر زمین مانده است...ادامه مطلب
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 19 شهريور 1399 ساعت: 22:36

شیرین عزیزم، آخر همه ی گشتن ها همان جای قبلی است. تکرار است.یاد گرفتنش آسان نبود. نسبیتم در لغزش است. می ترسم از کلمات. زل می زنم.می گویند خوب ها می ایستند یا می روند؟ نمی دانم. به زور می برندشان شاید بار گرانی بر زمین مانده است...ادامه مطلب
ما را در سایت بار گرانی بر زمین مانده است دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 119 تاريخ : دوشنبه 1 ارديبهشت 1399 ساعت: 16:20