برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 45
شکاف های قلبت را می بینم و از تو مراقبت خواهم کرد. نا امنی هایت را به خاطر می سپارم و ضماد مهربانی را رویشان خواهم گذاشت. می بخشمت و دست هایم را برای بو کردن و شکوفه دادن گل های نسترن کاشته شده در حیاط خانه، خواهم بخشید.
بار گرانی بر زمین مانده است...برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 48
برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 89
برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 83
من فکر می کنم
هرگز نبوده قلب من
این گونه گرم و سرخ
احساس می کنم
در بدترین دقایق این شام مرگ زای
چندین هزار چشمه خورشید
در دلم
می جوشد از یقین
احساس می کنم
در هر کنار و گوشه این شوره زار یاس
چندین هزار جنگل شاداب
ناگهان
می روید از زمین
احساس می کنم
در هر رگم
به تپش قلب من
کنون
بیدار باش قافله ئی می زند جرس.
برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 78
برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 81
برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 92
کاش فشفشه ای سوزاننده بشوم در شب تاریک، شیرین. از دل صخره ها چونان تنها گیاه، رشد کنم و بیایم بیرون. بروم کمک فرهاد تا ته کوه را بکند و برسد به تو. آهن را بلد باشم صیقل دهم، آدم ها را خوب کنم، دسامبر را بکنم بهار. کاش من برای این دنیا کاری بکنم. می دانم برای این دنیا جوابی نیست. اما من خودم را برای این دنیا می خواهم، برای همراهی. برای همراهی این غم. در این غم. یعنی دنیا هم مرا برای خودش خواهد خواست؟
بار گرانی بر زمین مانده است...برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 98
برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 81
برچسب : نویسنده : kareyesobhanea بازدید : 119